به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
یکی از تازهترین ابعاد این ماجرای عبرتآموز، تلاش انقلابیون پشیمانی است که میخواهند در کنار تبرئه امیرانتظام، گذشته خود را انکار کنند!
اسناد لانه جاسوسی حکایت از جاسوس بودن امیر انتظام داشت و او در محاکمهای علنی و پخش شده از تلویزیون محکوم شد. حالا و بعد از ۴ دهه، از بین آن دانشجویان دو نفر (که بعدها هر دو به جرائمی علیه امنیت ملی و همکاری با بیگانه محکوم و زندانی شدند) میکوشند با انکار نقش خود در محکومیت امیرانتظام، ادای دلسوزی هم دربیاورند!
بیشتر بخوانید:
ماجرای «امیر انتظامِ» مظلوم!
آنها تا آنجا در نقش خود فرو رفتهاند که حتی اقدامات آشکارشان را هم که دهها شاهد و ناظر داشته انکار میکنند!
امیرانتظام در کتاب خاطرات خود به روایت روزهای نخست بازداشت، دلایل بازداشت و شرح دادگاههایش پرداخته است. او در بخشی از خاطراتش، «عباس عبدی» را فردی معرفی میکند که در منزل او نگهبانی داده و همواره با ادبیات نامناسب و حقارتآمیز با او صحبت میکرده است. او در روایت بیستونهم بهمن ٥٨ آورده است: «دیروز بعدازظهر یکی از این دانشجوها بهعنوان مستعار حسن عباسی (عباس عبدی) به خاطر تلفنی که به بنیصدر کردم، فوقالعاده ناراحتم کرد و اعتراض داشت که به چه حقی به رئیسجمهور تلفن کردهام و مانند بچهها در را به هم زد و تلفنها را قایم کرد. اینها خیال دارند تا ابد من را تا اینجا نگه دارند.... تا میگویم آخر دانشجو! من یک آدم شناخته شده هستم. سفیر این مملکت بودهام... باید روزی به وضع من رسیدگی شود. همه مطالب را کنار میگذارد و با پرخاش به من میگوید: ارزش یک اوباش بیشتر از توست. چه حقی داری خودت را با دیگران مقایسه کنی؟ خدایا خودت کمک کن»
این خاطره با ژست امروزی عباس عبدی که خود را مردی اصلاحطلب نشان میدهد نمیسازد! بخاطر همین است که عبدی درباره این خاطره میگوید: «من را با شخصی به نام «حسن عباسی» که نامش نه مستعار، بلکه واقعی است، اشتباه گرفته است.... »!
محسن میردامادی هم که در پوشش تبرئه عبدی، بهدنبال تطهیر خودش است و بخصوص بعد از زندان اخیرش به آن نیاز مبرمی دارد، بازجویی و نگهبانی از امیرانتظام توسط عباس عبدی را تکذیب کرده و گفته است: «این اظهار نظر آقای امیرانتظام که آقای عبدی مأمور مراقبت از ایشان بوده است، صحیح نیست(!) حوزه کاری آقای عبدی اصولا این نوع امور نبود. فردی که آقای امیرانتظام با آقای عبدی اشتباه میگیرد، یکی دیگر از دانشجویان بود که «نام کوچک او نیز عباس بود» و با توجه به اینکه آنجا افراد نوعا با اسم کوچک یکدیگر را صدا میکردند، احتمالا این تشابه اسم باعث این برداشتاشتباه شده است»
ظاهرا عبدی و میردامادی حرفهایشان را با هم هماهنگ نکردهاند! در نتیجه تناقض آشکاری در حرفهایشان هست که نشاندهنده میزان صداقت و درستی ادعاهای آنهاست.
عبدی میگوید شخصی به نام «حسن عباسی» بازجو بوده و تاکید دارد که این نام حقیقی است نه مستعار.
اما میردامادی میگوید شخصی که« نام کوچکش »عباس بود بازجو نگهبان بوده! او هم تاکید دارد که این اسم واقعی است و برای محکم کردن حرفش، مدعی است طرف زنده است و...!
جماعتی که سر یک اسم تناقض حرفهایشان معلوم میشوند، دنبال تبرئه یک جاسوس کددار آمریکا هستند!
آنها یک روز با بالا رفتن از دیوار جاسوس خانه آمریکا، قهرمان شدند و به عوضش سه دهه مسئولیت گرفتند!
بعد با رو کردن پرونده عدهای از جمله امیرانتظام، بعنوان سوپر انقلابی، قهرمان شدند!
چند سال بعد پشیمان شدند و از دیوار پایین آمدند! عباس عبدی به دیدار« باری روزن» جاسوس شتافت واز او عذرخواهی کرد تا در حال و هوای غربزده دوره اصلاحات،بازهم قهرمان شود!
و حالا هم با تبرئه جاسوسی که سالها قبل خودشان سند جاسوسیاش را از لای کاغذ خردههای لانه در آورده بودند، ژست آزادیخواهی میگیرند!